تور یکروزه سوادکوه: سفر با قطار یادآوری یک نوستالژی کودکانه
تور یکروزه سوادکوه: سفر با قطار یادآوری یک نوستالژی کودکانه
ارسالی از: آقای سعید محمدی، تور یک روزه سوادکوه لفور
سفر با قطار و صدای نوستالژیک قطار یکی از قدیمیترین خاطرات من از محله قدیمی ما در کنار ریل راهآهن تهران هست. اما متأسفانه من تابهحال با قطار سفر نکرده بودم و اولین سفرم با قطار یک تجربه جدید و هیجانانگیز بود. به دلیل مشکلات کاری فرصت یک سفر چندروزه با مرخصی و سفری کامل به شمال یا هر نقطه دیگر امکانپذیر نبود، البته گرانیهای اخیر هم بیتأثیر نبود.
با اصرار اعضاء خانواده برای فرار از روزمرگی و مشکلات کاری به دنبال یک مقصد خوب بودم برای یک تور یکروزه آخر هفته بودم و قصد داشتم از زندگی روزمره فاصله بگیرم و در دل طبیعت غوطهور شوم. برای همین، شروع به جستجوی تورهای مختلف یکروزه در اینترنت کردم.
البته برای انتخاب تور دلایل خاص خودم را داشتم که اولین مشکل ترافیکهای آخر هفته در تمام مسیرها هست، دلیل دوم مشکل رانندگیکردن من بهعنوان راننده و عدم همراهی کامل با همسر و بچهها بود؛ زیرا مجبور بودم که مراقب جاده باشم و در نهایت اینکه تورها از قبل برنامهریزیشده هستند و نیازی به هماهنگی از طرف من نبود به جز ثبتنام که بچهها از من توی این زمینه حرفهایتر بودند.
با جستجو در اینترنت متوجه شدم که انتخابهای مختلفی وجود دارد. انواع تورهای یکروزه همچون تور یکروزه سوادکوه، تور یکروزه سوادکوه برنجستانک، تور یکروزه قزوین، تور یکروزه رشت، تور یکروزه گرمسار و چندین تور دیگر که در دسترس بود. با مقایسه هر کدام از این تورها، مزایا و معایبشان را بررسی کردم. در این میان، با کمک بچهها و همنظر با اعضای خانواده، تصمیم به انتخاب تور سوادکوه و لفور با قطار گرفتیم.
برای این انتخاب دلایل مختلفی داشتیم:
اول تجربه جدید برای همه ما و مخصوصاً من که صدای تلق تلق چرخ و سوت قطار یک داستان عمیق در دوران بچگی من داشت.
دوم یکی از دوستانمان که قبلاً از این تور استفاده کرده بود، سفارشش بیتأثیر نبود و همراه با تجربیاتش از سفر به سوادکوه، ما را ترغیب میکرد.
سوم با تحقیق در سایت آژانسها و مرور برنامه تورها، بازدید از جاهایی داشتیم که هم بلد نبودیم و هم برخی از آنها خارجازمسیر ماشین بود.
چهارم این مسیر ترکیبی جالب از کوه، دشت، بیابان، جنگل و دریاچه بود که خیلی هیجانانگیز بود.
خرید اینترنتی تور
خرید این تور به دلیل سرعت عمل بچهها و تمرینهای مختلف آنها برای خریدهای اینترنتی بهسرعت و بدون مشکل انجام شد. البته با تردید به سیستم اینترنتی ایران فردا با آژانس تماس گرفتم و همان مراحل اینترنتی را یکبار دیگر بهصورت تلفنی تکرار کردیم تا خیالمان راحت باشد که خرید اینترنتی انجام شده است.
حرکت به سمت هیجان
تور ما فول برد (غذا و نوشیدنی و پذیرایی با تور) بود، پس احتیاج به هماهنگی و حمل بار خاصی نبود فقط در حد یک پذیرایی ساده در طول مسیر برای خودمان. روز سفر به ایستگاه قطار رفتم و بهمحض رویت واگنهای رنگارنگ، احساس شگفتی و هیجان در من شدت گرفت. صدای سوت قطار و بوی خاص ریلها، حس و حال جالبی داشت و لحظهبهلحظه دوران کودکی من، فوتبال با دمپاییهای پاره و همراهیکردن با صدای قطار در هنگام ردشدن از روی ریل قطار تداعی میشد. با کنترل احساسات عمیق و هیجانانگیز خودم و درحالیکه سعی میکردم بخشی از آن را استتار کنم که قادر به آن نبودم با پایی لرزان قدم بر اولین پله قطار گذاشتم که این لحظه خود تمام حس قطار را به من منتقل کرد.
با کمک راهنمای تور و مهمانداران قطار در واگن خودمان جایگزین شدیم و وسایل اندکمان را بر روی صندلی گذاشتیم. با صدای سوت قطار آماده حرکت به سمت یکدنیا شور و هیجان بودم که این حس در من شاید بیشتر از دیگران بود.
وقتی که قطار به حرکت درآمد، پنجره را باز کردم و هوای خنک صبحگاهی را حس کردم. در هنگام عبور از کنار محلات قدیمی تهران حالی وصفناپذیر از دوران کودکی را احساس میکردم که گاهی با لبخند و گاهی با اشک ترکیب میشد. قطار مانند یک فرد سالخورده بسیار آرامآرام شروع به حرکت کرد و مسیر خود را از میان ریلهای آهنی پیدا میکرد و به جلو میرفت.
بعد از چند دقیقه که بهقولمعروف خودمان را پیدا کردیم و جاگیر شدیم راهنمای تور با بستههای آماده از یک صبحانه مسافرتی از ما پذیرایی کرد. یک بسته کامل مسافرتی که بسیار مختصر و شاید مفید بود (شامل نان، عسل، پنیر، حلواشکری، چای، نسکافه) که برای شروع روز کافی بود. بعد از صرف صبحانه اولین نکتهای که راهنما روی آن تأکید میکند جهتهای راست و چپ است و آن را برای مسافران توضیح میدهد. چون برخی از جاذبههای دیدنی در سمت راست و برخی در سمت چپ مسیر ریلی هستند؛ بنابراین مبنای جهتها، سمت چپ و راست قطار است نه صندلی مسافران! توضیح دوم درباره بوقهای قطار است: بوق اول هشدار حرکت است و بوق دوم؛ یعنی قطار راه افتاده و اگر جا بمانید باید خودتان بیایید!
پس از صرف صبحانه و توضیحات اولیه راهنما در مسیر از زیبائیهای دشت حاصلخیز ورامین گذر کردیم و وارد منطقه کویری گرمسار شدیم که با توضیحات راهنما در طول مسیر عبور از این مناطق برایمان جالب شده بود.
گرمسار و جاذبههای آن
مقصد بعدی ما بعد از دشت ورامین شهر گرمسار با کویر زیبای اطراف آن بود که بسیار زیبا بود. همچنین یک پدیده زمینشناسی که نقشهای رنگی متفاوتی بر روی کوهها ایجاد کرده بود به زیبائیهای این منطقه افزوده بود. البته با توضیحات راهنما متوجه شدیم که اهالی آن را نشانهای از اثرات بهجایمانده از جنگ رستم و اژدها میدانند که البته ترکیبات رسوبی منطقه بود.
ایستگاه بنه کوه یا بنکوه یکی از جذابترین ایستگاههای متروکه بود که روزگاری پر از هیاهو و هیجان بود و بهعنوان یکی از ایستگاههای اصلی برای تعمیرات، آبگیری و جابهجایی مسافران استفاده میشده است، هرچند این ایستگاه این روزها برای بازی در فیلمهای متعدد مانند خاتون، فسیل، استرداد، و یا برخی از ویدئوکلیپها مانند آهنگ "خیرپیش" علیرضاطلیسچی، بسیار موردتوجه قرار گرفته است، رونق خاصی را به حال و هوای قدیمی آن بخشیده است.
اتصال لوکوموتیو یدک به قطار در فیروزکوه
فیروزکوه
اولین توقف ما در منطقه فیروزکوه بود که در آن یک لوکوموتیو دیگر بهقطار ما اضافه گردید که راهنمای ما با توضیحاتی که داد متوجه شدیم به علت شیب زیاد در منطقه کوهستانی باید یک موتور کمکی بهقطار اضافه گردد تا بتواند از شیبهای کوهستانی منطقه عبور کند. البته این توقف تقریباً کوتاه بود و اتصال یک لوکوموتیو دیگر بهقطار برای مسافران جذاب و دیدنی بود.
در دلِ البرز مرکزی؛ تونل ۳۰۰۰ متری گدوک
پس از فیروزکوه، وارد استان مازندران میشویم و جلوه دیگری از زیباییهای تاریخ و طبعیت را میبینیم. در واقع بخش جذاب و سرسبز تور ما از اینجا شروع میشود. ارتفاع مسیر نیز با یک شیب نسبتاً تند بالا میرود و از کنار ایستگاه گدوک عبور میکنیم که با ارتفاع ۲۱۱۲ متر از سطح دریا، مرتفعترین نقطه در مسیر راهآهن شمال است. در سمت چپ، جاده فیروزکوه و بعد هم گردنه معروف گدوک قرار دارد؛ اما ما گردنه را نمیبینیم چرا که قطار وارد بزرگترین تونل راهآهن ایران و خاورمیانه میشود. این تونل حدود ۳ کیلومتر طول دارد و صاف و مستقیم است بهطوری که سروته قطار دیده میشود.
داستان راهآهن ایران: حکایت ۹۰ سال راهآهن ایران
از این تونل به بعد راهنمای گروه داستانهای جذابی از تاریخ راهآهن ایران برای مسافران بیان میکرد که برای من بسیار جذاب و شنیدنی بود و همه مسافران را مانند من میخکوب کرده بود.
باتوجهبه گفتههای راهنمای تور شروع ساخت راهآهن سراسری ایران به سال ۱۳۰۶ برمیگردد، زمانی که کلنگ این پروژه در ایستگاه تهران به زمین زده شد و تا افتتاح رسمی آن در سال ۱۳۱۷، نزدیک به ۱۱ سال به طول انجامید. یک شرکت آلمانی - آمریکایی برنده مناقصه برای ساخت این راهآهن ۱۳۹۲ کیلومتری شمال - جنوب شد. هزینههای ساخت این پروژه از محل مالیات بر قند، شکر و چای تأمین گردید و هیچ وام خارجی در این زمینه دریافت نشد. آلمانیها ۱۵۰ کیلومتر خطآهن از بندر ترکمن تا قائمشهر را ساخته و سپس کار را متوقف کردند. آمریکاییها نیز در قسمت جنوبی، از بندر امام کنونی تا اندیمشک، به همین میزان ریلگذاری کردند؛ اما به دلیل آسیبدیدگی تأسیسات ناشی از طغیانهای رودخانه کرخه و برخی مسائل دیگر، با مشکلات حقوقی با ایران مواجه شدند و ادامه کار را رها کردند. حدود هزار کیلومتر از راهآهن باقیمانده که شامل مناطق دشوار گذر البرز و زاگرس بود، به شرکت دانمارکی کامپساکس سپرده شد؛ آنها متعهد شدند که پروژه را در مدت ۶ سالتحویل دهند. این شرکت از سال ۱۳۱۲ با همکاری مهندسان و کارگران از کشورهای دانمارک، سوئد، آلمان، یونان، ترکیه، مجارستان، سوئیس و همچنین ایران به ساخت راهآهن پرداخت و صدها تونل و پل در دل البرز و زاگرس احداث کرد. در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۱۷، راهآهن شمال و جنوب در منطقه سپیدچشمه لرستان در ایستگاه سمیه (فوزیه سابق) به هم پیوست و خطآهن سراسری ایران تکمیل شد. در تاریخ ۳ شهریور همان سال، این راهآهن بهصورت رسمی توسط رضاشاه و ولیعهد جوانش افتتاح گردید. هزینه ساخت این پروژه به ۲۰۰ میلیون تومان برآورد شد و بیش از ۵۵ هزار کارگر و مهندس در آن مشارکت داشتند. طبق مدارک شرکت دانمارکی که تمامی مراحل ساخت را با تصاویر و فیلم مستند کردهاند، تقریباً ۴۰۰ نفر در خلال اجرای این پروژه جان باختهاند که علت اصلی مرگ آنها سقوط از ارتفاع، انفجار تونلها و بیماریهایی نظیر مالاریا بوده است. مزار بسیاری از این افراد جانباخته در نقاط مختلف این مسیر ریلی قرار دارد.
پل ورسک: نماد گارانتی راهآهن ایران
پس از عبور از ایستگاههای شوراب و دوگل اوج هیجان تور و مسافران با عبور از مسیر ۳ خط طلا و عبور از روی پل تاریخی و غرورانگیز ورسک بود که با شور و هیجان زایدالوصف مسافران و سوت و دست همراه بود. عبور از روی این مسیر تاریخی که به گفته راهنما یکی از عجایب معماری در راهآهن است حس غرور و هیجان خاصی برای همه داشت.
در این قسمت از تور در ایستگاه ورسک از قطار پیاده شدیم تا زیبائیهای دوچندان این پل زیبا را از نزدیک ببینیم. مینیبوسهای گردشگری در ایستگاه ورسک آماده بودند تا ما را به روستای ورسک یا عباسآباد ببرند تا زیبائیهای جدیدی از این پل تاریخی را به ما نشان بدهند. اینبار ما موفق شدیم تا پل ورسک را از پایین تماشا کنیم و عکسی به یادگار از آن داشته باشیم. همچنین در مسیر انتقال با مینیبوسها بار دیگر مسیر ۳ خط طلا را مشاهده نمودیم که به جذابیتهای گشتمان اضافه نمود.
وقت نهار
در این بخش تور یک فرصت ۴۵ دقیقهای برای صرف نهار و انجام فرائض دینی و گرفتن عکسهای دستهجمعی داشتیم. نهار که با شرکت بود و در آبوهوای مفرح شمال بسیار دلچسب بود.
کلیسای سرخآباد: کوچکترین کلیسای دنیا
در فاصله ۱۰ دقیقهای از روستای ورسک کوچکترین کلیسای دنیا با ابعاد 3x 2 متر که برای عبادت کارگران مسیحی خطآهن احداث شده بود مقصد بعدی ما بود تا از آن بازدید نماییم. در سمت راست جاده فیروزکوه و میان چند رستوران بینراهی، کلیسای کوچکی با شیروانی نقرهای به چشم میخورد. این کلیسا، به نام سانتاباربارا در سرخآباد، یکی از کوچکترین کلیساهای جهان است که توسط ایتالیاییهایی که در پروژه راهآهن ایران فعالیت میکردند، بنا شده است. جالب است بدانید که حدود دو هزار کارگر ماهر ایتالیایی در ساخت این راهآهن حضور داشتند و به دلیل حضورشان، کارخانهای برای تولید اسپاگتی و ماکارونی در ایران تأسیس شد؛ بهنوعی میتوان گفت که ماکارونی را این کارگران به کشور وارد کردند! در منطقه سرخآباد، مسیر قطار چندین پیچ به خود میگیرد و در نهایت از تونلی نزدیک همین کلیسا و از زیر جاده فیروزکوه عبور میکند و دوباره به سمت شمال ادامه مییابد.
سد لفور: زیبای خفته در میان جنگلهای هیرکانی
آخرین بخش تور ما بازدید از جنگلهای زیبای ۴ میلیونساله هیرکانی، قدمزدن در میان جنگل، گوشدادن به موسیقی پرندگان و تنفس هوای تازه سرشار از اکسیژن بود که بهسادگی در تهران پر دود قابل پیداکردن نبود. سد لفور هم با زیبائیهای خود بهترین لوکیشن برای گرفتن عکسهای یادگاری بود که دوستان و بچهها کمال استفاده از آن را بردند.
دریاچه لفور که در شهرستان سوادکوه استان مازندران قرار دارد در فاصله ۲۶۰ کیلومتری تهران واقع شده است و دسترسی آن با ماشی بسیار راحت است.
مسیر دسترسی به سد لفور: از جاده فیروزکوه، پل ورسک، پل سفید، به شیرگاه میرسید. از شیرگاه به سمت غرب، وارد جاده گنج افروز شوید تا به یک جاده فرعی منتهی به سد لفور برسید.
دسترسی به سد با ماشین: مینیبوس ما تا نزدیکترین حد ممکن به سایت نزدیک شده بود (مسیر پیادهروی ۵۰۰ متری تا سد) شما هم میتوانید با ماشین شخصی تا نزدیکترین حد ممکن به سد میتوانید نزدیک شوید.
بهترین فصل: اگرچه هر فصلی از این منطقه زیبائیهای خاص خود را دارد؛ اما نیمه بهار تا نیمه تابستان بهترین زمان برای بازدید از زیبائیهای این منطقه است. فصل پاییز دنیایی از رنگهای زیبا و جذاب را به شما هدیه خواهد داد و زمستان این منطقه جذابیتهای خاص خود را دارد.
تفریحات دریاچه لفور: اگر چه تورهای مسافرتی برنامههای بازدیدی و پیادهروی در اطراف منطقه لفور برای شما تدارک میبینند اما میتوانید بهصورت اختصاصی از برنامههای قایقسواری، پدالو سواری، عکاسی، پیکنیک و ماهیگیری در این منطقه لذت ببرید.
من بازدید از این دریاچه را به چند دلیل به همه دوستان پیشنهاد میکنم:
۱- زیبائیهای طبیعی: این منطقه زیبای جنگلی با درختان مختلف، منظره دریاچه آنچنان زیباست که حتماً شما را مسحور خواهد نمود.
۲- انجام فعالیتهای ورزشی: اگر اهل ورزش هستید این منطقه با آبوهوای پاک بهترین مکان برای ورزش، یوگا و مدیتیشن است.
۳- محیط خانوادگی: باتوجهبه امکانات رفاهی، فعالیتهای متنوع و محیط آرام و دلنشین، دریاچه لفور یک مقصد عالی برای سفرهای خانوادگی و گردهماییهای دوستانه است.
۴- اقامتگاههای مختلف: اگر قصد اقامت در این منطقه را دارید انواع مختلفی از اقامتگاهها در اطراف دریاچه سد لفور نوید یک شب لذتبخش را به شما خواهد داد.
۵- غروب و طلوع خورشید: لحظه بازدید از طلوع و یا غروب خورشید را در این منطقه زیبا هرگز از دست ندهید.
شام آخر: رستوران کبریا
پس از غروب خورشید و تماشای یک غروب دلانگیز در میان جنگلهای مدیترانهای شمال ایران شام آخر و دورهمی گروه در یک رستوران برای استراحت و صرف شام بازگشت، فرصتی برای گفتگو، آشنایی شغلی بیشتر و آگاه شدن از نظر دوستان درباره نحوه اجرای گشت یکروزه برای همه فراهم آورد. پس از شام به ایستگاه شیرگاه بازگشتیم و با قطار به سمت تهران بازگشتیم.
این سفر یکروزه با قطار به سوادکوه، نهتنها برایم اولین تجربه جذاب ریلی بود و من را با دوران کودکی آشتی داد، بلکه به من یادآوری کرد که گاهی باید در دل طبیعت غوطهور شد و از زیبائیهای آن لذت برد. یک روز دلپذیر در کنار خانواده و دوستان، بهدوراز ترافیک و شلوغی جاده وصفناپذیر بود و من را به دنیای جدیدی از سفرهای ریلی دعوت کرد.
پاسخ: با تشکر از اظهار نظر شما