سفرنامه تور گلاب‌گیری کاشان

سفری جذاب با قطار ویژه گردشگری گلاب‌گیری کاشان

سفری جذاب با قطار ویژه گردشگری گلاب‌گیری کاشان

1404/02/22

سفرنامه تور گلاب‌گیری کاشان: سفری جذاب با قطار ویژه گردشگری گلاب‌گیری کاشان

مراسم گلاب‌گیری کاشان، یکی از سنتی‌ترین مراسم‌های ایران، همیشه در ذهن من نقش بسته بود. از کودکی، عکس‌های رنگارنگ باغ‌های گل، فیلم‌های مستند از دیگ‌های جوشان گلاب و قصه‌های مادرم از بوی خوش گلاب تازه را شنیده بودم، اما هرگز فرصت مناسبی برای تجربه واقعی این مراسم نداشتم.

 

کشتی برنجستانک استان مازندران

کشتی تفریحی در تور 1 روزه ریلی سوادکوه - سد برنجستانک

 آشنایی با ریل‌گشت و انتخاب تور ریلی گلاب‌گیری

اولین آشنایی ما با شرکت ریل گشت در یک تور یک‌روزه به شمال ایران و بازدید از دریاچه برنجستانک به همراهی دوستانمان رقم خورد. نظم، برنامه‌ریزی دقیق و راهنمای باحوصله آن سفر باعث شد که این مجموعه در ذهن ما ماندگار شود. مدتی بعد، با پیگیری مداوم از طریق سایت رسمی ریل گشت و مطالعه مطالب گردشگری که برای آشنایی در آن درج می‌شود، متوجه شدیم که این شرکت تور ویژه‌ای برای مراسم گلاب‌گیری کاشان برگزار می‌کند؛ با عنوان تور ویژه قطار گردشگری گلاب‌گیری. همین نام کافی بود تا ما را برای تصمیم‌گیری نهایی قانع کند.

 وقتی عنوان تور یک‌روزه ریلی گلاب‌گیری قمصر را دیدیم، مطمئن شدیم که این دقیقاً همان فرصتی است که مدت‌ها در انتظارش بودیم. سریعاً برای خانواده چهارنفره‌مان ثبت‌نام کردیم. منتظر فرارسیدن روز سفر بودیم و شب قبل از هیجان، تقریباً نخوابیدیم!

 

شروع تور در ایستگاه راه آهن تهران

 

 صبح زود، آغاز سفری پرشور

 ساعت ۴ صبح از خواب بیدار شدیم و مشغول آماده‌سازی شدیم. از شب قبل، از طرف شرکت ریل گشت با ما تماس گرفته شده بود و توصیه کرده بودند برای راحتی بیشتر و به دلیل شلوغی اطراف ایستگاه راه‌آهن تهران، با تاکسی به محل بیاییم. این پیشنهاد بسیار هوشمندانه بود و باعث شد خیلی راحت و بدون دغدغه پارک خودرو، رأس ساعت ۶ صبح در ایستگاه باشیم.

 در آن لحظه که قطار اختصاصی ریل گشت را دیدیم، حس خاصی داشتیم. سفری که مدت‌ها انتظارش را می‌کشیدیم، بالاخره آغاز شده بود؛ تور گلاب‌گیری کاشان نه فقط یک سفر، بلکه بخشی از رؤیای دیرینه ما بود که با دستان خودمان لمسش می‌کردیم.

 

شروع تور گردشگری

 

ورود به ایستگاه تهران و شگفتی از استقبال گسترده

 ما فکر می‌کردیم که خیلی سروقت، و به قول امروزی‌ها On Time هستیم. با خودمان می‌گفتیم که حتماً جزو اولین نفراتی هستیم که به ایستگاه می‌رسیم. اما همین که وارد ایستگاه راه‌آهن تهران شدیم، با صحنه‌ای مواجه شدیم که واقعاً شگفت‌زده‌مان کرد: جمعیتی حدود ۳۰۰ نفر، مشتاق و آماده، در حال بررسی دوربین‌های خود، گرفتن سلفی‌های اول صبح، و چک‌کردن وسایل بودند. آنجا بود که تازه فهمیدیم برای دیدن مراسم گلاب‌گیری کاشان، فقط ما مشتاق نیستیم؛ خیلی‌های دیگر هم مدت‌ها منتظر چنین فرصتی بوده‌اند.

 پدرم با خنده گفت:

 "انگار کل تهران امشب خواب ندیده برای تور گلاب‌گیری! "

 

 نظم، آرامش و کیفیت خدمات در قطار

 دیدن این حجم از جمعیت نه‌تنها استرس‌زا نبود، بلکه کاملاً امیدبخش بود. حس کردیم که قرار است یک تور پرشور، با همسفران زیادی که هدف مشترکی دارند، با یک برنامه‌ریزی دقیق برگزار شود. این نشانه خوبی بود از اینکه شرکت ریل گشت برای این تور یک‌روزه ریلی گلاب‌گیری کاملاً آماده است.

 با اعلام راهنمایان، بلیت‌ها توسط مأموران ایستگاه چک شد و ما با همراهی تیم عملیات و راهنمایان شرکت ریل گشت به سمت سکو حرکت کردیم. در صندلی‌هایی که از پیش مشخص شده بود نشستیم. این جزئیات کوچک، نشان‌دهنده نظم و هماهنگی مثال‌زدنی تور بود. نظمی که نشان‌دهنده ساعت‌ها جلسات برای هماهنگی این برنامه سفر بود. درعین‌حال، احساس عجیبی داشتیم؛ ترکیبی از هیجان، اضطراب، آدرنالین و البته اعتماد.

 خواهرم که همیشه زود نگران می‌شود، آهسته گفت:

 "این خونسردی عوامل تور هم یک جورایی عجیبه، آدم نمی‌دونه باید عصبانی باشه یا آروم بشه! "

 

 اما مادرم بلافاصله جواب داد:

 "نه دخترم، این خونسردی نشونه‌ی تجربه‌ست... فقط کسی که بارها این مسیر رو رفته می‌تونه آن‌قدر مسلط باشه."

یک سفر یک روزه به شهر گل و گلاب

 

مهمانان قطار گردشگری گلابگیری

 

قطار دقیقاً طبق برنامه، رأس ساعت اعلام‌شده (۰۶:۰۰) حرکت کرد؛ و مثل تجربه قبلی‌مان با ریل گشت، این نظم ابتدایی نوید یک تور منظم و خوش برنامه را می‌داد. فضای داخل واگن‌ها در نگاه اول قابل‌قبول بود، اما با کمی دقت، می‌شد فرسودگی تجهیزات قطار را به‌وضوح حس کرد. شیشه‌های پنجره‌ها که گویا در آخرین لحظه با دستمالی سریع تمیز شده بودند، لکه‌هایی از سفر قبلی را با خود داشتند و برخی صندلی‌ها نیز نشانه‌هایی از گذر زمان را در پارگی روکش‌ها یا شل بودن تکیه‌گاه‌ها نمایان می‌کردند.

 

 پدرم در همان لحظه لبخند زد و گفت:

خب دیگر، این قطار توریستی، نه قطار تازه از کارخانه درآمده! ولی کاش راه‌آهن یه کم بیشتر رسیدگی می‌کرد.

 بااین‌حال، حرکت آرام قطار روی ریل‌های قدیمی و پیچ‌درپیچ، و چهره‌های خوشحال مسافران، حس مثبتی را منتقل می‌کرد. کم‌کم همه در جای خود جا افتادند و فضای قطار رنگ سفر به خود گرفت.

 

صبحانه تور گردشگری

  صبحانه، چای داغ و شروعی آرام‌بخش

 کمی بعد از حرکت، تیم مهمانداری ریل گشت با صبحانه‌ای ساده اما دلچسب، همراه با چای داغ ایرانی از مسافران پذیرایی کرد. نظم در ارائه خدمات، و هماهنگی لحظه‌به‌لحظه برنامه‌ها با اعلام‌های دقیق راهنمایان، واقعاً چشمگیر بود.

 خواهرم گفت:

 مثل امتحان کنکور می مونه! فقط این بار سوالی نیست... فقط قراره یه روز قشنگو تجربه کنیم.

 باوجود برخی کمبودهای زیرساختی در واگن‌ها که بیشتر از سمت شرکت راه‌آهن بود تا ریل گشت، اما مدیریت حرفه‌ای و روحیه‌ی مثبت راهنمایان باعث شده بود این نواقص به چشم نیاید. در واقع، تیم ریل گشت با تلاش خود سعی می‌کرد خلأهای ناشی از قطارهای نسبتاً قدیمی و فرسوده را تاحدامکان با خدمات انسانی جبران کند.

 

موسیقی زنده در داخل قطار

 

 موسیقی زنده و روایت‌های شنیدنی در مسیر

 در ادامه، اجرای زنده موسیقی سنتی توسط هنرمندان مهمان در قطار حال‌وهوای خاصی به واگن‌ها داد. صدای ملایم موسیقی که در سکوت صبحگاهی کویر پیچید، با چای تازه و بوی ملایم گلاب ترکیب شد و حس عمیق ایران‌گردی واقعی را به ما منتقل کرد.

 دراین‌بین، مادرم که ذهنش درگیر تهیه گلاب قمصر بود، چندین‌باره با راهنمایان صحبت کرد. بادقت و صبر، پاسخ می‌دادند که کجاها می‌توان گلاب اصل و تازه تهیه کرد، کدام کارگاه‌ها معتبر هستند و حتی راه‌های تشخیص گلاب درجه‌یک را برایش توضیح دادند.

 

 مادرم گفت:

 "من با همین راهنماها برم بازار، قول می‌دم یه عمر گلاب نخرم، فقط از قمصر خرید کنم! "

 این شروع فوق‌العاده، تنها نوید یک ماجراجویی به‌یادماندنی بود؛ سفری که از همان لحظه اول، به ما ثابت کرد تور گلاب‌گیری کاشان با ریل گشت، فقط یک تور ساده نیست، بلکه تجربه‌ای است فرهنگی، اجتماعی و بی‌نهایت لذت‌بخش.

 

توقف قطار در ایستگاه محمدیه قم

 

  مناظر کویر و توقف کوتاه در ایستگاه محمدیه

 در تمام طول مسیر، پنجره کثیف و نشسته واگن‌ها قاب زیبایی از مناظر کویری را برای ما به نمایش گذاشت؛ مناظری که برای بسیاری از ما، تا امروز فقط در عکس‌ها و مستندها دیده شده بود.

 خواهرم باذوق گفت:

 نگاه کنید... اینجا رو انگار نقاشی‌کردن! من اصلاً فکر نمی‌کردم مسیر کویری تهران تا کاشان آن‌قدر دیدنی باشه.

 قطار که از حوالی تهران و کویر مرکزی ایران عبور می‌کرد، راهنمایان شرکت ریل گشت بادقت و حوصله درباره ساخت راه‌آهن ایران، تاریخچه مسیر ریلی قم تا کاشان، دریاچه نمک قم و جاذبه‌های طبیعی کویر توضیحاتی ارائه می‌دادند. توضیحاتشان آن‌قدر جذاب بود که حتی بچه‌ها که معمولاً حوصله شنیدن ندارند، بادقت گوش می‌دادند.

 در ساعت ۷:۴۵ صبح، قطار در ایستگاه محمدیه قم توقفی کوتاه داشت. این فرصت ۱۵ دقیقه‌ای برای ما و به‌خصوص مسافران سالمند، نعمتی بود. پاهایمان را کمی کش دادیم، نفس عمیقی کشیدیم و آماده شدیم برای ادامه سفر.

  مادرم با خنده گفت:

 ایستگاه محمدیه هم شد ایستگاه سلامتی! واقعاً جای درستی توقف کردیم.

 

ایستگاه راه آهن کاشان

 

 ورود به کاشان و هوایی آکنده از بوی گل محمدی

 پس از ادامه مسیر، با هر کیلومتری که به کاشان نزدیک می‌شدیم، هیجان و شور ما هم بیشتر می‌شد. دقیقاً ساعت ۹ صبح قطار وارد ایستگاه راه‌آهن کاشان شد. همان لحظه که درِ قطار باز شد، انگار هوای تازه‌ای وارد واگن شد: ترکیبی از بوی گل محمدی، دود اسپند، کندر، صدای صلوات و نسیم خنک صبحگاهی کاشان. فضای عجیبی بود، انگار وارد یک دنیای دیگر شده بودیم.

 خواهرم با شوروشوق به مادرم می‌گفت:

 مامان، بوی گل اومد! یعنی رسیدیم؟ زود بریم، بریم گلاب بخریم!

 اما برخلاف شور ما، تیم راهنمایان ریل گشت بسیار خونسرد عمل می‌کردند. همه چیز طبق برنامه و با آرامش پیش می‌رفت؛ چیزی که البته ابتدا کمی ما را بی‌تاب و حتی کمی عصبی می‌کرد!

 خواهرم که نگران بود گفت:

 وای اگه تا برسیم گل‌ها رو بقیه چیده باشن چی؟

 مادرم اما با لبخند گفت:

 آروم باش عزیزم، اینجا پر از گل هست... به همه می‌رسه

 

 حرکت به سمت قمصر؛ پایتخت گل محمدی

 راهنمایان بادقت، هر گروه را به سمت اتوبوس‌هایی که از قبل منتظر ایستاده بودند هدایت کردند. اتوبوس‌های محلی خنک و همانند قطار قابل تامل، با آرامش ما را در دل گرمای کاشان، به سمت قمصر - پایتخت گل محمدی ایران - هدایت کردند.

 در مسیر، صدای موسیقی سنتی ایرانی، توضیحات تاریخی راهنماها و منظره باغ‌های گل محمدی، ترکیب خوشایندی ساخته بود. کم‌کم به جایی رسیدیم که عطر گل محمدی فضای هوا را کاملاً پرکرده بود... مقصد ما، کارگاه‌های گلاب‌گیری سنتی قمصر بود.

 

حرکت به طرف باغ گل قمصر

 

بازدید از باغ‌ها و کارگاه‌های گلاب‌گیری سنتی

 با رسیدن به قمصر، شهر گل و گلاب ایران، انگار همه چیز رنگ‌وبویی دیگر به خود گرفت. هوا آکنده از بوی گل محمدی بود و چشمانمان درگیر منظره‌ای رؤیایی: باغ‌های پوشیده از گل محمدی، دیگ‌های مسی سرخ‌رنگ که با شعله‌های زرد زیر آن‌ها می‌جوشیدند، بخار گلابی که به آسمان می‌رفت، شیشه‌های پر از مایع زلال، و ظرف‌های مسی در حوض آب.

 همه مسافران با لبخند، شگفت‌زده و آرام، گویی در دنیایی دیگر قدم می‌زدند. ما فقط در میان این زیبایی‌ها حرکت می‌کردیم، گل‌ها را با احترام بو می‌کردیم و از این تجربهٔ واقعی و لمس‌شدنی مراسم گلاب‌گیری کاشان، به معنای واقعی کلمه لذت می‌بردیم.

 

خرید گل و گلاب

 

 تجربه خرید گلاب با راهنمایی صبور و مادرانه

 من که مست و غزل‌خوان از این همه زیبایی بودم، اصلاً یادم رفت که مادرم کجاست!

 اما مامانم، بیکار ننشسته بود. همون راهنمای خوش‌برخوردی را که در قطار درباره گلاب توضیح می‌داد، پیدا کرده و با لحنی شیرین و مادرانه، با خودش همراه کرده بود.

 مادر با مهربانی گفت:

 پسرم، قربونت برم، خدا تو رو رسونده، بگو این گلاب اصلشه یا نه؟ این گل خشک چطوره؟ اینا به درد چای می‌خورن؟!

 و این تازه شروع ماجرا بود! هر شیشه‌ای از گلاب که می‌خرید، قصه‌ای داشت:

 این یکی برای خواهرمه، اون یکی برای زن داداشم، این یکی رو می‌برم برای امامزاده محل، این گلابو می‌دم به عروسم برای جهیزیه، گل خشک هم می‌گیرم واسه چای، یه مشت هم برای روی سجاده‌ام...

 راهنمای بی‌نهایت صبور ریل گشت با لبخند به همه این درخواست‌ها پاسخ می‌داد و حتی توصیه‌هایی برای نگهداری گلاب و استفاده درست از آن می‌داد. برای مادرم، این بخش از تور ویژه ریلی گلابگیری قمصر، تبدیل به مهم‌ترین و پرهیجان‌ترین لحظه سفر شده بود.

 

رستوران سندباد

 

ناهار سنتی در فضای معطر رستوران سندباد

 پس از پایان گشت‌وگذار در باغ‌های گل و بازدید از کارگاه‌های گلاب‌گیری سنتی، وقتی کم‌کم خستگی و گرسنگی سراغمان آمد، نظم و مدیریت دقیق شرکت ریل گشت بار دیگر خودش را نشان داد. بدون هیچ معطلی، راهنمایان با هماهنگی کامل، همه مسافران را به سمت رستوران سنتی سندباد قمصر راهنمایی کردند.

 فضای دل‌نشین رستوران، در دل طبیعت قمصر و در نزدیکی باغ‌های گل، با بوی خوش گلاب محمدی و عطر غذاهای سنتی ایرانی، چیزی شبیه به رؤیا بود. نهار خوشمزه، آمیخته با لبخند همراهان، تمام خستگی را از تنمان بیرون کرد.

 پدرم بعد از صرف غذا گفت:

 واقعاً خسته نباشن! با این حجم جمعیت، این سطح از هماهنگی و کیفیت غذا، واقعاً جای تحسین داره.

 و ما با دل و شکمی پر، آماده بودیم ببینیم که برنامه بعدی ریل گشت برای غافلگیر کردنمان چیست...

 

 بازگشت به کاشان و بازدید از قلعه جلالی و یخچال سنتی

 بعد از صرف نهار، با کوله‌باری از خاطرات خوشبو و معطر از قمصر کاشان، و البته با دستانی پر از بسته‌های گل و گلاب که از کارگاه‌های گلاب‌گیری تهیه کرده بودیم، آماده بازگشت به کاشان شدیم. فضای اتوبوس پر از عطر گل محمدی شده بود و همه با هم درباره لحظات خوش و خریدهایشان صحبت می‌کردند. مادرم با لبخند می‌گفت: «این گلاب‌ها رو برای مهمونی‌هام نگه می‌دارم، بوی قمصر همیشه تو خونه‌مون می‌مونه.» خواهرم هم با هیجان بسته کوچکی از صابون‌های معطر را نشان داد و گفت: اینارو برای دوستانم گرفتم، مطمئنم عاشقش می‌شن.

 کاشان: شهر دیدنی‌های تاریخی

 به‌محض رسیدن به شهر کاشان، برای بازدید از بناهای تاریخی، به داخل شهر منتقل شدیم. اولین مکانی که مورد بازدید قرار گرفت، قلعه تاریخی جلالی و یخچال قدیمی کاشان بود. راهنمای تور توضیح می‌داد که چگونه درگذشته، مردم کاشان در زمستان یخ تهیه می‌کردند و با استفاده از معماری هوشمندانه، آن را در یخچال‌های سنتی تا فصل تابستان نگهداری می‌کردند. پدرم با تعجب گفت: «با اینکه وسایل سرمایشی نداشتند، ولی چه‌قدر دقیق و فکرشده عمل می‌کردن!» مادرم هم با کنجکاوی از راهنما پرسید: این یخ‌ها رو بیشتر برای نوشیدنی‌ها استفاده می‌کردن یا نگهداری مواد غذایی؟

 فضای اطراف یخچال قدیمی، حس و حال زندگی سنتی گذشته را در ذهن ما زنده می‌کرد و بچه‌ها بادقت به توضیحات گوش می‌دادند، انگار سفری در زمان انجام داده باشیم.

 

خانه بروجردیها

 

 خانه بروجردی‌ها؛ شکوه معماری ایرانی

 دومین مکان تاریخی که مورد بازدید قرار گرفت، خانه بروجردی‌ها بود؛ عمارتی باشکوه و بزرگ، با معماری تحسین‌برانگیز و تزییناتی از گچ‌بری و گچ‌کاری‌های بسیار ظریف و هنرمندانه. این خانه تاریخی دارای اتاق‌های متعدد، حیاط‌های گوناگون و یک زیرزمین وسیع بود که باوجود گرمای شدید هوای کاشان، به طرز شگفت‌انگیزی خنک و دل‌پذیر بود. خواهرم با تعجب گفت: «واقعاً بدون کولر هم می‌شه همچین خنکایی داشت؟ باورم نمی‌شه!» مادرم هم محو تماشای سقف‌های آینه‌کاری شده، شده بود و با لبخند گفت: «این‌همه زیبایی تو یه خونه؟ آدم دلش نمی‌خواد از اینجا بیرون بیاد.»

 راهنما توضیح داد که این خانه برای یک تاجر بزرگ طراحی شده بود و نشان از ثروت، سلیقه و مهارت معماری آن دوران دارد. هر بخش از این خانه، قصه‌ای از گذشته را در دل خود پنهان کرده بود.

 مادرم گفت: «انگار وارد قصه‌های قدیمی شدیم، این همه هنر و ظرافت واقعاً شگفت‌انگیز!»

 

 خانه طباطبائی‌ها؛ هنری تکرارناشدنی

 دومین خانه تاریخی که بازدید کردیم، خانه طباطبائی‌ها بود. این خانه تاریخی، همانند خانه بروجردی‌ها، دارای اتاق‌های گوناگون و تزیینات بسیار زیبا بود که هر بیننده‌ای را مجذوب خود می‌کرد. بااین‌حال، چیزی که این خانه را از دیگر خانه‌ها متمایز می‌کرد، شباهت بسیار زیاد آن به خانه بروجردی‌ها بود. در واقع، می‌توان گفت که این خانه، کپی تمام‌عیار خانه بروجردی‌ها بود، با همین معماری چشم‌نواز و تزیینات گچ‌بری‌های بسیار زیبا، ولی با تفاوت‌هایی در جزئیات که هنر و ذوق معماران کاشان را به‌خوبی به نمایش می‌گذاشت.

 پدرم با تحسین گفت: این معماری واقعاً حیرت‌انگیزه،

 خواهرم هم با اشاره به پنجره‌های رنگی و سقف‌های گچ‌کاری شده گفت: هر گوشه‌ای از این خانه یه داستان زیبا داره.

 این خانه، نه‌تنها هنر معماری کاشان، بلکه نشان‌دهندهٔ هوشمندی معماران در استفاده از فضا و ایجاد محیطی خنک و دل‌پذیر در گرمای تابستان کاشان بود.

 فضای اطراف یخچال قدیمی، حس و حال زندگی سنتی گذشته را در ذهن ما زنده می‌کرد و بچه‌ها بادقت به توضیحات گوش می‌دادند، انگار سفری در زمان انجام داده باشیم.

 

باغ فین کاشان

  

باغ فین؛ زیبایی در دل تاریخ و سوگ‌نامه امیرکبیر

 آخرین مکانی که از آن بازدید کردیم، باغ فین کاشان بود. این باغ زیبا در دل گرمای کویری کاشان همچون بهشتی برین به نظر می‌رسید. با ورود به باغ و بازدید از قسمت‌های مختلف آن، به همراه توضیحات راهنما، تازه متوجه شدیم که پادشاهان مختلف در این باغ رفت‌وآمد داشته‌اند. بااین‌حال، بخش غم‌انگیز باغ فین در حمام آن نهفته بود؛ جایی که یادآور خیانت‌هایی بود که برخی از پادشاهان و افراد نادان به تاریخ و فرهنگ ایران وارد کرده‌اند.

وقتی وارد باغ فین شدیم، خواهرم با شوروشوق گفت: «چه‌قدر این باغ باصفاست! اصلاً آدم یادش می‌ره وسط کویر هستیم.» اما وقتی راهنما داستان غم‌انگیز قتل امیرکبیر در حمام فین را تعریف کرد، پدرم با لحنی اندوهناک گفت: «چه حیف، کسی که این‌همه برای کشور زحمت کشید، این‌طور ناجوانمردانه از بین رفت.» مادرم هم آهی کشید و اضافه کرد: «تاریخ ما پر از افتخار و درعین‌حال پر از دردهای تلخه.»

 

 شام در باغ آترینا؛ پایان خوش یک روز رؤیایی

 بعد از بازدید از دیدنی‌های تاریخی و زیبای کاشان، صرف شام در باغ‌رستوران آترینا، آخرین پازل سفر یک‌روزه ما بود که با برنامه‌ریزی دقیق شرکت ریل‌گشت اجرا شد. فضای دل‌انگیز باغ و طعم خوش‌غذا در کنار صدای آرامش‌بخش آب و نسیم ملایم شب، خستگی روز را از تن همهٔ ما بیرون کرد. مسلماً صرف شام در چنین محیطی، لذت غذا را چندبرابر می‌کرد.

 

 بازگشت به تهران و تأملی بر تجربه‌ای ناب

 پس از شام، همه آماده بازگشت به تهران شدیم. در آن لحظه تنها چیزی که می‌توانست خستگی یک روز پرهیجان را التیام بخشد، یک‌تخت راحت برای خوابی آرام در مسیر بازگشت بود؛ اما قطاری که ما با آن از تهران آمده بودیم، این امکانات را نداشت. بااین‌حال، مرور خاطرات خوش سفر، دیدن بناهای باشکوه، و لحظات دلنشینی که با خانواده تجربه کردیم، سختی مسیر بازگشت را برایمان قابل‌تحمل‌تر کرد.

 امید به بهبود زیرساخت‌های ریلی گردشگری

 در پایان، امیدواریم شرکت راه‌آهن جمهوری اسلامی ایران با توجه بیشتر به وضعیت قطارها، به‌ویژه در مسیرهای گردشگری، شرایطی فراهم کند که این وسیله نقلیه امن، اقتصادی و دوست‌داشتنی، با کیفیتی درخور شأن مسافران، تجربه سفر را برای مردم لذت‌بخش‌تر و ماندگارتر سازد.



تولید محتوای ریلگشت

1404/02/22

بحث و تبادل نظر
مبینا
1404/02/24 08:58
ما جمعه با شما همسفریم. کاری کنید که مثل این تور خوش بگذره وگرنه همه جا بد مینویسم از تورتون
پاسخ...
ناشناس
1404/02/24 09:00
پاسخ: ما تمام سعی و تلاشمان را خواهیم کرد تا مانند تور قبل به همه مسافران خوش بگذرد و انشالله مانند مسافرمون شرح سفرنامه خودتون را برای ما بفرستید
مهلا
1404/02/23 11:20
تاریخ بعدی تور کاشان کی هست
پاسخ...
ناشناس
1404/02/23 15:14
پاسخ: جمعه 26 اردیبهشت، الته ظرفیت محدود است
مینا
1404/02/23 10:50
عالی بود جمعه با همین تور رفتیم گلابگیری بسیار خوش گذشت، فقط تور یک روزه آدمو خسته میکنه
پاسخ...
ناشناس
1404/02/23 15:12
پاسخ: خوشحالیم که تجربه خوبی را داشتید. انشالله بازهم همسفر ما باشید
نظرات تعداد کاراکترهای باقی مانده: 300
رد کردن